یا اباعبدالله الحسین !
محرم چه نزدیك است و من چه دورم .
ندای هل من ناصر شما به گوشم می رسد و من چه قدر آماده شده ام؟
اگر چه بنده ای سیه رو و گنه كارم اما آتش عشق شما دلم را سوزانده است
آخر چه كنم؟ به عشق شما زنده ام و به عشق شما خواهم مرد.
یا سید الشهداء !
مصیبت گذشته سرخ از سویی دلم را غمین ساخته و انتظار آینده سبز از سویی دگر.
وقتی به مصیبت عظمی شما می اندیشم غم تمام وجودم را فرا می گیرد و می پرسم این طالب بدم المقتول بكربلاء و وقتی به فراق و غربت طالب خون شما می اندیشم غمم دو چندان می شود
اما چه كنم آخر می دانم:
هركه غمت را خرید عشرت عالم فروخت
با خبران غمت بی خبر از عالمند
حسین جان !
من كه سرمایه ای در كف ندارم جز جوانی ام. آن هم فدای شما
فقط و فقط می گویم
ندانم چه سری است در این نوكری
كه مرا هست بر پادشاهان برتری
من از لیلا و شیرین ها ندیدم ثمر
بافتم چون حسین فاطمه دلبری